یادداشت های روزانه غزه (۲۱)

«بیماری های حاد جدیدی در رفح رواج یافته است»

رامی ابو جموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را ترک نماید و اکنون به طور مشترک با یک خانواده دیگر، در آپارتمان ۲ اتاق خوابه ای سکونت دارد. او رویداد های روزانه خود و غزه ای های رفح، که در این منطقه بینوا و پرجمعیت گیرافتاده اند را برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد:

شنبه ۲۰ آوریل ۲۰۲۴

احمد، یکی از همسایگانم در رفح، از جمله کسانی است که هر بامداد برای شنیدن خبرهای تازه به دیدن من می آید، اما امروز برای کار دیگری آمد. آمده بود تا بپرسد آیا من تماس هایی با سازمان پزشکان بدون مرز (MSF) یا سایر پزشکانی که از خارج به غزه آمده اند دارم یا نه.

پسر ۵ ساله او، «آدم» از یک اختلال کلیوی که تشخیص داده نشده رنج می برد. او بارها پسرش را به بیمارستان رانتیسی در شهر غزه برده است. آدم از ۳ سالگی – که شروع به حرف زدن کرده-، می گفته که درد کلیه دارد. پدرش بی وقفه او را نزد پزشکان مختلف برده و به او گفته اند که از طریق آندوسکوپی باید عمل جراحی شود. عملی که باید در بیرون از غزه انجام شود.

همه چیز آماده بود... و جنگ آغاز شد

هنگامی که تشکیلات خودگردان فلسطین در سال ۱۹۹۴ در غزه مستقر شد، یاسر عرفات یک نظام انتقال رایگان بیمارانی که به درمان های پیچیده ای در ساحل غربی رود اردن، اسرائیل، اردن یا مصر نیاز داشتند برپا کرد. هنگامی که محمود عباس قدرت را در دست گرفت، امکان درمان اهالی غزه در بیمارستان های اسرائیلی را ملغی کرد و «آدم» ناگزیر باید به مصر انتقال می یافت.

احمد همه چیز را تدارک دیده بود و انتقال فقط به یک امضاء نیاز داشت. و بعد جنگ شروع شد. احمد نمی داند چه کند. به من می گفت که پسرش درد می کشد و مدام گریه می کند. سوء تغذیه هم درد را تشدید می کند: «تنها غذایی که می توانم برای خانواده ام فراهم کنم، قوطی های کنسرو است. توان خرید سبزیجات را ندارم، خیلی گران است».

برای کسب اطلاع به بیمارستان کویتی رفتم. گفتند متأسفانه کاری نمی توانند بکنند چون دیگر امکاناتی ندارند. احمد هم به بیمارستان اصلی رفح به نام ابویوسف النجار رفت و همان پاسخ را گرفت. از او پرسیدم آیا پسرش تحت نظر یک پزشک بوده، پاسخ مثبت داد و گفت که پزشک خوبی داشته اما در طول جنگ با خانواده اش غزه را ترک کرده است. او تنها کسی نیست که این کار را کرده. بسیاری از پزشکان برای فرار از مرگ و کارکردن به جاهای دیگر رفته اند. به این خاطر بود که دنبال پزشکان خارجی می گشت که در رفح با سازمان های غیردولتی (ONG) کار می کنند.

من پزشکانی که رفته اند را درک می کنم. همه حق دارند که از این دستگاه جنگی، سلاخی و کشتار بگریزند. پزشک کسی است که به انسانیت خدمت می کند. حتی با آن که دانستن این که این همه پزشک نوار غزه را ترک کرده اند برایم دردناک است، ولی می دانم که آنها در جایی دیگر به انسان ها خدمت می کنند. در سراسر دنیا عده زیادی پزشک خوب فلسطینی وجود دارد. چیزی در غزه خاموش می شود و در خارج به حیات ادامه می دهد.

می دانم این که نتوان برای کودکی که درد می کشد کاری کرد، چیست

احمد می داند که برای عمل جراحی پسر ۵ ساله اش باید از نوار غزه خارج شود. اما، آیا دستکم می توان درد او را تسکین داد ؟ او همچنین می پرسد که آیا امکان انتقال پسرش به فرانسه یا جایی دیگر هست. مشکل این است که من در این محله تازه واردم و همه مرا روزنامه نگاری که همه چیز را می داند می پندارند و به نوعی مثل سفیر فرانسه در غزه یا سلطان ارتباطات با موسسه های غیردولتی هستم چون چند بار توانسته ام به دوستان کمک کنم. اما من ارتباط های آنچنانی ندارم و نیازها هم در اینجا بسیار زیاد است. بخصوص، امکان انتقال یک کودک برای درمان به خارج، به ویژه فرانسه را اصلا ندارم.

حس می کنم وقتی که می گویم سعی ام را می کنم و موفق به یافتن راه حل نمی شوم، مردم کمی ناراحت می شوند. خیلی خوب می دانم این که برای کودکی که درد می کشد نتوانی هیچ کاری انجام دهی چیست. هنگامی که به رفح رسیدیم، ولید بیمار شد و من از این که نمی توانستم کاری برایش انجام دهم رنج می بردم. در غزه، بسیاری از کودکان بیمار هستند. بیماری های جدیدی مثل هپاتیت آ و اسهال – که ولید هم به آن مبتلا شده بود-، رواج یافته است. بیماری های پوستی هم در مدرسه هایی که جابجا شده ها در آنهابه صورت انبوه اسکان داده شده اند دیده می شود. بیماری های تنفسی هم به دلیل سوزاندن چوب، مقوا یا پلاستیک برای جوشاندن آب زیاد شده است. همسرم صباح هم از آن رنج می برد.

ترس از زایمان زیر چادر

نمونه ای دیگر در خانواده ما: امل خواهر صباح از نخستین روز جنگ از شوهر خود بی خبر است. او نمی داند آیا شوهرش زنده است، اسیر اسرائیل شده یا مرده است. هنگامی که اسرائیلی ها کسی را دستگیر کنند، او ناپدید می شود. پیشتر، وقتی کسی بازداشت می شد، می توانستی نام او را به صلیب سرخ بدهی و از وضعش خبر بگیری. از ۷ اکتبر، دیگر این کار امکان پذیر نیست. بنابراین، نمی توان چیزی درباره وضعیت اسماعیل، همسر امل دانست. مردم می گویند که تاکسی اش بمباران شده ولی اطمینانی به این حرف نیست.

اسماعیل و امل دختر کوچکی به نام جوری دارند. او ۶ سال پس از ازدواجشان با روش باروری پرورشی (FIV) به دنیا آمده است. اکنون امل باردار است و در این ماه باید فرزند دومش را به دنیا بیاورد و بارداری او هم به همان شیوه پرورشی پیشین است. اسماعیل و امل همه پس انداز خود را صرف به دنیا آوردن یک برادر یا خواهر برای جوری کرده اند و امل که برای زایمان نیاز به سزارین دارد نمی تواند یک پزشک بیابد. در رفح بیمارستان اماراتی و نیز بیمارستان عودا در نصیرات – مرکز نوار غزه- هست. اما امل یک جابجا شده است و در زیر سرپناه زندگی می کند. او اهل نصیرات است و نمی داند که در بیمارستان اماراتی در رفح زایمان کند یا برای این کار به شهر محل سکونت خود در نصیرات برود، چون از حمله اسرائیلی ها بیم دارد. او شنیده است که صدها زن، بدون کمک پزشکی زیر چادر زایمان کرده اند. زایمان هایی که گاه به دلیل خستگی، زودرس بوده است.

اسرائیلی ها پایه های جامعه را تخریب کرده اند

ارتش اسرائیل نظام سلامت و بهداشت در غزه را تخریب کرده است. بیمارستان ها از جمله بیمارستان الشفا را از بین برده چون ادعا می کند که در زیر زمین بیمارستان، فرماندهی نظامی حماس مستقر بوده است. یک ویدیوی ۳ بُعدی هم ساخته شده تا نشان دهد که ۴ طبقه در زیر زمین وجود داشته است. این در پایان ماه نوامبر یا دسامبر، درست نمی دانم، بود. اما اسرائیلی ها چیزی نیافتند. از آغاز جنگ کمی مفهوم زمان را گم کرده ام.

زیر زمین و زیرساخت نظامی وجود نداشت. هیچ چیز نبود. بعد آنها آمدند و همه مجتمع بیمارستای را تخریب کردند. ۲۰۰ تن را کشتند و ۳۰۰ تن دیگر را با ادعای این که اعضای شاخه نظامی حماس بوده اند، بازداشت کردند. طبق معمول، همه بدون بررسی، اظهارات آنها را بازتاب دادند. حالا از بیمارستان الشفا چیزی جز یک خرابه باقی نمانده است. آنها همچنین بیمارستان کمال عدوان در شمال نوار غزه را هم تخریب کردند. تنها بیمارستانی که هنوز کار می کند، بیمارستان باتیست (الاهلی) در شهر غزه است که بخش های معدودی از آن عملیاتی است. این بیمارستان حتی نمی تواند بیماری های فصلی را درمان کند. به بیمارستان ناصر در خان یونس هم با همان بهانه ها حمله شد. این بیمارستان امروز برق و دستگاه مولد آن را ندارد.

هدف واقعی از این کار، تخریب نظام سلامت است. کاری که اسرائیلی ها با نظام آموزشی کرده اند تا همه پایه های جامعه ویران شود. روز شنبه آنها بزرگ ترین کارخانه داروسازی نوار غزه در دیر البلح را با خاک یکسان کردند.

امیدورام که عمل جراحی آدم سرانجام صورت گیرد و امل در زیر یک چادر زایمان نکند.